جدول جو
جدول جو

معنی روزه واکردن - جستجوی لغت در جدول جو

روزه واکردن
(دَ / دِ کَ دَ)
افطار کردن. (آنندراج) :
خمار باده در چشمم سیه کرده است عالم را
بیا ساقی که وقت شام باید روزه واکردن.
کلیم (از آنندراج).
خط دمید اکنون از آن لب کام دل خواهم گرفت
شام خود شد روزۀ امید را وامیکنم.
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ / کِ دَ)
روزه گشودن. افطار کردن
لغت نامه دهخدا
جفت کردن درب، کلون درب را بستن
فرهنگ گویش مازندرانی